واای مااماانی توکه کشتی همه رو وروجک شب تا صبح بیداری دیگه تو خونه آقاجون اینا نوبتی بیدار می موندیم آخه حدود پنجاه روز ماخونه آقاجون اینا بودیم،دیگه آخریا من و عمه نفیسه بیدار می موندیم،خداایی همه شون زحمت کشیدن عمه نفیسه همش بالا سرت بیدار بود تا منم بتونم استراحت کنم بعداز پنجاه روز اآمدیم خونه خودمون نمیدونی چه حالی داشتم از طرفی میخواستم مواظب تو باشم از طرفی کار کنم ای وروجک اگه بدونی روز اول غذامو سوزوندم وقتی بابای اومد میگفت فداسرت عادت میکنیم خخخخ تو فقط مواظب گل پسر باش ازدست تو پسررررر روز اول که گذشت تو مریض شدی تو تب خیلی بدی داشتی می سوختی از ساعت یک عصر خوابیدی هرکار میکردم تا بیدار شی شیر بخوری بیدار نمی شدی آب آوردم ...