آرتین پادیابآرتین پادیاب، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

آرتین کوچولو

ولنتاین مامانی وبابایی باپسر گلی

امروز روزعشق من وباباییه کلی برنامه داریم باپسرم برای بابا عادل از صبح باپسرگلم  وعمه نجمه رفتیم خرید بعد باهم اومدیم خونه و برای امشب مون این میزو دیزاین کردیم. آرتین گلی و عادل جون دوستون دارم ...
24 بهمن 1395

واماااا گریه های وحشتناک آرتین نفس مامان

وااای آرتین پسر خوشگلم تو چه طورت شده تربچه ی مامان پسرکم عصرها که میشه وقتی بابا عادل میره مغازه تو جوری گریه میکنی که دیگه نفسی برات نمی مونه منم پابه پای تو گریه میکنم واقعا دیگه نمیدونم باید برات چه کار کنم  کلافه شدم خیلی حالم بده کاری از دستم برنمیاد هرجاایی که میری آرومی فقط توخونه خودمون وااای از اون روزی که تنها بشیم پسر قشنگم دیگه به حدی رسیدم که زنگ میزدم بابا عادل بیاد از مغازه ،بابایی هم باکلی مشتری مغازه رو میگذاشت و میومد پیشمون خیلی روزای بدی بود قربون چشمای خوشگلت برم من که مثل ابر بهار گریه میکردی یه روز کلا کلافه بودم مامان مریم زنگ زد گفتم توروخدا پاشو بیا من دیگه نمیفهمم چی کار باید بکنم مامانی هم اومد پیشمون سه ...
20 آذر 1395

پیش به سوی کرمان

چهل هشتم هستش و ماداریم میریم کرمان و شما مامان گلم داری میری تا سوغاتی های دایی امین جون رو بگیری  واااای آرتینی یک عالمه سوغاتی داری قندعسلم داایی جون کلی برات لباس و وسیله آورده چهار روز کرمان موندیم کلی با مامان مریم و باباحمید و دایی جون بازی کردی و تو خواااب همش میگفتی دَیی دَیی دَیی کلی بهت میخندیدیم تازه پسر گلم حمام هم رفته تمیز شده اینم عکس پسر تمیزمون ...
8 آذر 1395

رفتن دایی جون به کربلا

وااای آرتینی دایی جون داره میره کربلا خوش به سعادتش گفتم برای پسر سوغاتی بیاری هااا زیاد حیف که اونجا نیستیم تا بدرقه اش کنیم  خودش هم میخواست بیاد گفتم نمیخواد وقتی برگشتی ما میاییم کرمان  اینم عکسی که دای برای ما فرستاده ...
22 آبان 1395